گاهی دلم برای کودکی هایم کوچک میشود!
برای وقتی که 4 ساله بودم و گربه ی توی حیاطمان را آنقدر ناز میکردم و رویش چیزی مانند پتو می کشیدم تا آرام بخوابد
برای 5سالگی ام که جلوی آینه،ادای خاله شادونه را در می آوردم و فکر میکردم اینگونه مرا در تلویزیون میبینند!!
برای 6 سالگی ام که دوست داشتم رئیس جمهور شوم!
وقتی 7 سالم بود و در نماز جماعت مدرسه شرکت میکردم اما یک روز چون دیر شده بود،بدون وضو سر نماز رفتم و معاون پرورشی ام که گاهی خبرش میرسد،مرا از صف نماز بیرون کشید
.
درباره این سایت