بحث گورجیف این بود که بسیاری از شکلهای موجود سنت دینی و معنوی روی زمین، پیوند خود را با معنا و سرزندگی آغازین خود از دست دادهاند و بنابراین دیگر نمیتوانند از راهی به مردمیّت خدمت کنند که در زمان شکلگیریشان نیت آن را داشتند. در نتیجه مردمان در بازشناسی راستیودرستیها (حقایق) آموزههای باستانی کوتاهی میکردند و بیشتر بیشتر همانند مردمماشینهای خودکاری میشدند که میشد آنها را از بیرون کنترل کرد و به شکل فزایندهای توانایی نشان دادن رفتارهای برخاسته از روانپریشی تودهای مییافتند که در جنگ جهانی ۱۹۱۴–۱۹۱۸ شاهدش بودیم. در بهترین حالت، فرقهها و مکتبهای گوناگون بازمانده تنها میتوانستند تکاملی یکسویه فراهم کنند که پیامدش مردمی بهطور کامل یکپارچه شده نبود. بنا به گورجیف، تنها یک بُعد از سه بُعد شخص ـ یعنی یا عواطف، یا تن فیزیکی یا ذهن ـ میتوانستند در چنین مکتبها و فرقههایی تکامل یابند و در کل به بهای قوا یا به قول گورجیف مرکزهای دیگرشان. در نتیجه این مسیرها نمیتوانند مردمی درست متوازن شده تولید کنند. از این گذشته، هر کس که میخواهد یکی از مسیرهای رسیدن به دانش و شناخت معنوی را بپیماید (که گورجیف آنها را به سه مسیر ـ یعنی مسیر فقیر یا مرتاض، مسیر راهب و مسیر یوگی ـ کاهش میداد) لازم است از زندگی در دنیا کناره بگیرد؛ بنابراین گورجیف به "راه چهارم" تکامل بخشید"که میتوانست پاسخگوی نیازهای مردمان نوینی باشد که زندگی نوینی را در اروپا و آمریکا زندگی میکنند. به جای تکامل بخشیدن به تن، ذهن یا عواطف بهطور جداگانه؛ آموزهٔ گورجیف روی هر سه کار میکرد تا تکامل درونی همهسویه و متوازن هر سه را به بار آورد.
ادامه مطلب نامه های بچه ها به خدا
گفت و گو با صحفه های سفید
آزمایشی در زمینه نیایش درمانی
گورجیف ,تکامل ,مسیر ,سه ,ـ ,زندگی ,ـ یعنی ,در نتیجه ,آنها را ,کنند که ,را به
درباره این سایت